۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

مقام از خود ممنون

مأمور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تگزاس آمریکا می رود
و به صاحب سالخوردۀ آن می گوید : باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازدید کنم.
دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید : باشه، ولی اونجا نرو ..
مأمور فریاد می زنه : آقا ! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم.
بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشدو با افتخار نشان دامدار می دهد
و اضافه می کند : اینو می بینی ؟
این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم .
در هر منطقه یی ... بدون پرسش و پاسخ ... حالی ات شد ؟ می فهمی ؟
دامدار محترمانه سری تکان می دهد ، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود کمی بعد،
دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که مأموراز ترس گاو بزرگ وحشی
که هرلحظه به او نزدیک تر می شود ، دوان دوان فرار می کند ..
به نظر می رسد که مأمور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقۀ امن برسد ،
گرفتار شاخ گاو خواهد شد.
دامدار لوازمش را پرت می کند ، باسرعت خود را به نرده ها می رساند
واز ته دل فریاد می کشد : نشان ... نشانت را نشانش بده !!